به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ همایش جایگاه اندیشه های فلسفی در گفتوگوهای فرهنگی ایران و جهان عرب در بیت الحکمه بغداد برگزار شد. در این همایش اندیشمندانی از ایران حضور داشتند. حمید رضا شریعتمداری، عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب به ارائه مقاله خود با عنوان گفت وگوهای فلسفی ایرانیان و عربها و بررسی موردیِ مجالس علمی در قرن چهارم هجری پرداخت که در ادامه گزارشی از آن ارائه می شود.
بی تردید، فلسفه افق های گسترده ای را برای اندیشیدن و گفت وگو میگشاید. این عرصه ی عقلی در خاستگاهش، یونان در قالب گفت وگوهایی شکوفا شد که سقراط برپا می کرد. او اولین فردی بود که در استدلال ها و تعاریف استقرائی اش به شیوهی گفت وگو متکی بود، گفت وشنودهایی که بسا به پاسخ نهایی منتهی نمی شد، اما مشوق تامل و ژرف نگری در کاربستِ مفاهیم و تعابیر بود.
۱۰قرن بعد از شکل گیری و نضج فلسفهی یونان باستان و دوران یونانی مآبی، اندیشمندان مسلمانی که تحت تاثیر تعلیم و تربیت اسلامی به تامل و تبادل فکری رو آورده بودند ، در پی بسط قلمرو اسلامی که مقتضیِ بسط اندیشه و تحول در زبان و بیان بود، در قرون سوم و چهارم هجری به فلسفه ی وارداتی روی خوش نشان دادند و همان تجربه فلسفیِ سقراط را در عراق و ایران آزمودند.
این تجربه در قرن چهارم که به دلیل امارت بویهیان، تحت تاثیر مؤلفه های شیعی و ایرانی بود، به اوج خود رسید. گویا همه زمینه های لازم فراهم شده بودند تا انواع مبادلات فرهنگی و از جمله دادوستدهای فکری بین فارس ها و عرب ها صورت بگیرد. زبان و قالبِ برگزیده در این مبادلات، همان زبان فلسفه در قالب مجالس آزاد فلسفی بود که قومیت ها، ادیان و مذاهب مختلف را گرد هم می آورد و حتی از موضوعات و سنت های فلسفی مدرَسی هم آزاد بود از این روست که فضای عقلیِ آن دوره به مراتب از فضای فلسفیِ کلاسیکِ قبل و بعد از این دوره، سرزنده تر و فراگیرتر است.
این مجالس علمی را گاه وزیران و گاه حکیمان برپا می داشتند و وجهه ی غالب آنها فلسفی با رنگ وبوی انسانی و دینی بود و به تعبیر ارکون به شکل گیریِ نوعی انسان گراییِ ادبی و دینی انجامید. این نوشتار در پی ارائه ی تصویری روشن تر از روش و مضمون این مجالس فلسفی به ویژه مجلس ابوسلیمان سجستانی و مجلس ابن سعدان، بنابه روایت ابوحیان توحیدی به ویژه در مقابسات و الامتاع و المؤانسه است.
تحقق و تبلور این گفت وگوی گشودهی فلسفی را می توانیم در کتاب الهوامل و الشوامل که در نوع خود بی نظیر است نیز ببینیم. این کتاب که حاوی پرسش های ابوحیان توحیدی، فیلسوف پرسشگری( به تعبیر ابراهیم کیلانی) و پاسخ های ابوعلی مسکویه در باب پاره ای دغدغه های انسانی و اخلاقی است، به واقع، محصول مشترک اندیشه و گفت وگوی دو اندیشمند عرب و ایرانی، و بازتاب دهندهی تعامل مثبت و سازندهی اندیشمندان مسلمان از قومیت ها و مذاهب مختلف، به ویژه سنی و شیعه، و عرب و ایرانی در پیشرفت اندیشه ی انسانی و عقلانی در قرن چهارم هجری است.
در میان ویژگی های این قرن توجه به آنچه ذیلا می آید ضروری است:
۱. کثرت گراییِ فرهنگی و رواداریِ دینی و مذهبی؛
۲.توجه ویژه به فلسفه، نه به عنوان یک نیاز لوکس یا صرفاً علمی، بلکه چونان نیازی ضروری و وجودی، و نه بسان سنتی مدرَسی، بلکه به مانند دغدغه ای زیست شده بود که مطلوبیتی ذاتی نداشت، بلکه باهدف ساماندهی و ارتقای رفتار و زندگی، به دور از مباحث انتزاعی، و همسو با جهت گیری های دینی و گرایش های ایمانی صورت می گرفت؛
۳. انسان گرایی اعتدالیِ تبلوریافته در تکریم عقل،توجه به علوم پیشینیان یا آنچه در نزد کِندیِ فیلسوف به علوم بشریت موسوم بود، ترغیب به برادری و دوستی با درونمایه فلسفی اش، باور به یکی بودن نوع انسانی و خویشاوندیِ همه انسان ها و توجه به هنرها و ارزش های زیباشناختی، موسیقایی و معماری؛
۴. این رسالت فکری به فیلسوفان رسمی محدود نمی شد،بلکه شامل دانشوران شاخه های گوناگون علمی مانند ادیبان، مترجمان، پزشکان و منجمان هم می شد و بلکه حتی دامنه آن نساخان، دبیران و مقامات حکومتی را هم فرا می گرفت؛
۵. این ویژگی ها و دستاوردها تحت امارت بویهیان شیعه و زیر نظر وزیران فرهیخته ای که گاه مثل ابوالفضل ابن عمید از فلاسفه و گاه مثل صاحب بن عباد، معتزلیِ زیدی از متکلمان بودند؛
۶. این مجالس علمی محدود به پایتخت، بغداد نبود و شهرهای آباد ایران مثل ری، فارس، اصفهان و همدان نیز پذیرای مجالس علمی و گفت وگوهای فلسفی بودند. این مجالس توسط وزیرانی چون مهلبی، پسران عمید، ابن عباد و ابن سعدان یا اندیشمندانی چون یحیی بن عدی منطقی، ابوسلیمان سجستانی، ابوعبدالله بصری رئیس معتزلیان بهشمی در بغداد اداره می شدند. در همین زمان، جنبش فلسفیِ اخوان الصفاء نیز شکل گرفت که از راه تلفیق ادیان گوناگون و گرایش های مختلف فلسفی در پی اصلاح جامعه بودند؛
۷. حلقهی فکریِ یحیی بن عدی شامل گروهی از دانشوران مسیحی مانند عیسی بن زرعه،ابن خمار، ابن سمح و نظیف پزشک و نیز گروهی از دانشوران مسلمان مثل عیسی بن علی( ایرانی)، ابوالحسن بدیهی، ابوعلی مسکویه رازی و ابوبکر قومسیِ اصفهانی می شد؛
۸. شاگرد ایرانیِ ابن عدی، یعنی ابوحاتم سجستانی صاحب کرسی علمیِ وی شد و در پیرامون خودش دانشوران زیادی را از جمله، ابوحیان توحیدی، ابوزکریا صیمری، ابوالفتح النوشجانیِ خراسانی، ابومحمد عروضی، ابومحمد اندلسی، بنده کیوان منجم ایرانی، حسن بن مقداد و ابوالعباس بخاری گرد هم آورد.
نظر شما